سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هرکه دوستدار دیدار خداوند سبحان شود، دنیا را فراموش می کند . [امام علی علیه السلام]   بازدید امروز: 0  بازدید دیروز: 1   کل بازدیدها: 2838
 
آوردگاه اندیشه
 
درآمدی برکتاب 'اندیشه سیاسی معاصر در جهان عرب'
نویسنده: منصور براتی(چهارشنبه 89/2/15 ساعت 5:27 عصر)

کتاب اندیشه سیاسی معاصر در جهان عرب، نوشته دکتر فرهنگ رجایی می باشد که توسط« مرکز پژوهشهای علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه» منتشر شده است.

این کتاب پژوهشی پیرامون سیر اندیشه سیاسی در جهان عرب است که دوره ی معاصر را پوشش می دهد یعنی از زمانی که امپراتوری عثمانی واپسین نفسهای خود را برمی آورد، تا تشکیل کشورهای جدید و سپس تا کنون، پژوهش حاضر با به کارگیری روش «جریان شناسی» سعی در صورت برداری از دوره های گوناگون اندیشگی اعراب به ویژه اندیشه سیاسی نموده و در تشریح وضعیت کنونی آن اذعان می دارد که :« در درازنای سه سده گذشته عرصه های عمل و نظر در تمدن اعراب همواره از یکدیگر به دور بوده اند، که پیامد این امر از میان رفتن پویایی و تولیدگری علمی جامعه و تمدن اعراب بوده است».

با فرونشستن توان علمی و تمدنی اعراب، پی گیری اندیشه سیاسی و اجتماعی آنان به صورت امری پسینی درآمده،به گونه ای که بحث و فحص پیرامون نحله های فکری برپایه عملکردها و کنشهای بیرونی استوار گردید. اینچنین، اغلب نظریه هایی که برآمده از رفتار سیاسی ( پسینی) بودند، در مقام نظریه باقی ماندند و به عنوان مبنایی برای رفتار سیاسی پس از آن درنیامدند که نهایتا به جدایی بیش از پیش پهنه های پندار و کردار از یکدیگر انجامید.

دکتر رجایی از یک سو «ارائه چارچوبی برای دوباره همسو کردن این دو حوزه» را به عنوان هدف اصلی پژوهش خود معرفی می کند و از سوی دیگر به «صورت برداری از وضعیت کنونی و تبیین علل پدیدآورنده ی آن» می پردازد. وی در صورت برداری از اوضاع کلی نحله های اندیشگی عرب ها اعلام می دارد که :

« نحله های فکری در جهان عرب حداقل 2بار دستخوش دگرگونی شده اند»:

نخست در برخورد اولیه جهان اسلام و عرب با دنیای مدرن

و دوم پس از شکست همه جانبه از اسرائیل در سال 1967

برخورد نخستین جهان عرب با جهان مدرن غربی همزمان با سالهای پایانی حاکمیت عثمانی بر منطقه بود.این برخورد جهان عرب را با چالش هایی کاملا جدی جدی روبرو ساخت که در پاسخ دهی و واکنش به آنها سه جریان فکری  مسلط در میان اعراب پدید آمد:

غرب گرایی ، عرب گرایی و اسلام گرایی

 - جریان غرب گرایی:

این جریان از زمان حمله ناپلئون به مصر(1798)آغاز شد ،حدود سی سال پس از آن «باب عالی» متوجه شد که نیازمند تجدید سازمان و بازنگری در اصول و روشهای خویش است. بلندآوازه ترین شخصیت عرب در پیروی از تمدن غربی «رفاعه الطهطاوی» از اهالی مصر بود،وی که از اندیشمندان عصر روشنگری اروپا سخت متاثر شده بود، اعراب را نیازمند نوسازی روشها و ابزارها معرفی می کند زیرا از نگاه وی «سرشت جامعه و کارویژه های حکومت از صورتی که در گذشته بوده، درآمده است». طهطاوی به منظورتربیت شهروندان مستقل الاراده نوعی«تربیت سیاسی» را پیشنهاد می کرد و به سبب دلبستگی شدیدش به مصر برخلاف بیشتر اندیشه وران آن روز عرب اندیشه کل نگر عربی را در سرنمی پروراند.او پیرامون مسئله استعمار غرب بسیار ساده انگارانه می اندیشید و غرب را فقط نماد علم و پیشرفت می دانست. پس از طهطاوی،«خیر الدین پاشا»،«پطرس البوستانی»و«شبلی شمیل» به عنوان نمایندگان این مکتب شناخته شدند،اما نماد و الگوی این جریان فکری،«طه حسین» می باشد. وی فرهنگ مصر را شریک تمدن اروپا می دانست و اروپا را نماینده ی«فرهنگ انسانی»،«فضایل مدنی» و«حکومت مردمی» می شمرد.اندیشه های غرب گرایانه تا پیش از جنگ جهانی دوم در جهان عرب هواخواهان بسیاری داشت، اما تحولاتی از قبیل تأسیس دولت یهود، تحمل شکستهای پی درپی در برابر اسرئیل و نیز خود جنگ جهانی باعث شد کم کم اعراب میان غرب گرایی و تجدد و نوخواهی تفاوت هایی قائل شوند.

- عرب گرایی

اصلی ترین نیرویی که در سده ی بیستم به زندگی اعراب شکل داده، ملی گرایی عرب می باشد، این ادعا به ویژه در نیمه نخست سده بیستم درست بوده اما پس از شکست سال 1967 از اسرائیل دیدگاه«عربیسم فراملی گرایانه» تضعیف گردید و به صورت عرب گرایی دولت های خاص درآمد و در دهه80 در شخص صدام حسین دیده شد این جریانهمگام با جنبش ترکان جوان بود. اما پس از اگاهی از رویکرد ترک مدارانه ی ترکان جوان و با جدایی رسمی سرزمین های عربی از باب عالی ,غرب گرایی صورتی از لیبرالیزم به خود گرفت و تا سال 1948 یعنی شکست اول اعراب در برابر اسرائیل همچنان لیبرال بود از آن پس و در حدود 2 سال تا سال 1967 عرب گرایی چپ گرا و تندرو و نیز همبسته با سوسیالیزم گردید و پس از دهه ی 1970 مهمترین جنبش عرب گرا « فلسطین گرایی» بود پژوهشگر عرب گرایی را در سه بخش زیر مورد مطالعه قرار داده است و جداگانه هر کدام را بررسی نموده است:

 1-   عرب گرایی اولیه

2-   عرب گرای لیبرال

3-   عرب گرایی تندرو

-عرب گرایی اولیه:

اظهار نظر در باره ی اینکه عرب گرایی اصولاَ از چه زمانی آغاز گردید کار دشواری است,چرا که دیدگاه های متفاوتی در این باره ارائه میگردد,برخی تاسیس یک انجمن ادبی ضد عثمانی را در سال 1848 نقطه آغاز عرب گرایی میدانند,در حالی که گروهی سابقه ی قومیت گرایی را به زمان«شعوبیه» میرساند دیدگاه سومی هم وجود دارد که میگوید ملی گرایی عربی یک مفهوم وارداتی از غرب بوده و از زمان رنسانس وارد تمدن اعراب شده است.عبد الرحمن کواکبی نخستین سخنگوی اندیشه قومیت عربی گر چه اسلام گرا بود اما عملاَ برای رهایی اعراب از شلطه ی سیاسی عثمانی اعلام داشت که«خلافت» میتواند صرفاَ نهادی برای انجام امور روحانی باشد از این رو میتوان گفت تحولات غرب گرایانه و ترک مدارانه ی عثمانی اعراب را بیش از پیش به خود آورد.

-عرب گرایی لیبرال:

این جریان عرب گرا طرفداری از قومیت و میراث عربی را با پیروی از غرب در آمیخته بود و غرب را نماد پیشرفت میدانستکه البته به دلیل رویدادن اتفاقاتی همچون«مهاجرت یهودیان با شدت بیشتر به فلسطین»,«آشکار شدن اهداف استعماری»,«ظهور فاشیسم و نازیسم و جنگ جهانی» و... موفقیت های چشم گیری به دست نیاورد شخصیت های  فکری مهم این جریان فکری نجیب عازوری,ساطع الحصدی و عبد الحمن البزاز بودند.

-عرب گرایی تند رو:

پس از جنگ جهانی دوم عرب گرایی افراطی و رادیکال گردید و برخی از شاخه های آن در قالب احزاب سیاسی نفوذ یافتند, در این دوره با روی کار آمدن«عبد الناصر» برپایی حکومتی متحد از کشورهای عربی که برای اتحادسوسیالیزم را به مثابه ی ابزار مورد استفاده قرار میداد, در دستور کار قرار گرفت. پس از مرگ ناصر اندیشه یکپارچگی عربی که در چنگ شش روزه ی 1967 دچار شکستی همه جانبه شده بود,از هم گسست و در دهه ی 80 احزاب بعث در برخی کشورهای عربی قدرت را به دست گرفتند و عرب گرایی بیش از پیش با سوسیالیزم و انقلابی گری همسو کردند,قدرت احزاب بعث به قدرت یابی نخبگان یا اربابان ارتش منجر گردید.سرانجان جنبش ملی گرایی عرب که ماهیت فلسطینی داشت برای مدتی اذهان را به خود مشغول کرد این جریان چون با خبال بتفی ها و بلند پروازی های بسیار همراه بود در میان اعراب چندان تعمیق نیافت.

-اسلام گرایی:

با دگرگونی جهان غرب و چیرگی اروپا بر جهان برخورد و کنکاش اندیشه های مدرن با اندیشه های دیگرتمدن ها پرهیز ناپذیر شد,جهان عرب نیز به عنوان بخش مهمی از بلاد اسلامی با چالش های اندیشگی فراوانی روبه رو گردید,بسیاری از اندیشه وران عرب نیز در روشن ساختن معنا و جایگاه میراث اسلامی در زندگی انسان مدرن بر آمدند. نحله ی فکری اسلام نیز دارای 2 مرحله«دوره اگاهی از چالش جدید» و دوره ی «اندیشمندان مدافع و بدیل ساز» تقسیم میشود. در دوره ی اول حرکت های اسلام گرایانه به صورت انفرادی و توسط اشخاصی مانند« سید جمال الدین اسد ابادی»,«محمد عبده»و «عبد الحمن کواکبی» رهبری گشت که هم مدافع سنن بودند و هم پیشتاز تحول,آنان در دوره ی اول برای دفاع از آرای دینی و شپس برای نشان دادن عدم ضدیت میان باور های دینی و پیشرفت و تحول تلاش نمودند.

در مرحله دوم جریان فکری اسلام گرایی که با فسخ تهاد خلافت توسط ترکان جوان همراه بود,اندیشمندان گامهایی نیز در راه ارائه چارچوبی برای جایگزینی خلافت برداشتند. نخستین نماینده ی این جریان رشیر رضا سوری تبار بود,پس از وی نهضت های اسلامی در سراسر جهان عرب پدید آمد که مهم ترین آنها جنبش«اخوان المسلمین» در مصر به رهبری «حسن بناء»بود این جنبش توانست در کوتاه زمانی همه ی جوامع عربی آن روز را در نوردد و در همه جا طرفدارانی پیداکند اخوان گه گاه به سوسیالیزم متقابل گردید . گاه تمامیت خواه شد. این جنبش اگر چه در دوره ی زمامداری ناصر از فعالیت سیاسی منع شد, اما تا پس از جنگ شش روزه دهه ی 70 نیز مهم ترین جنبش اسلام گرا در میان اعراب بود.

در فصل سوم کتاب دکتر رجایی به بستر اجتماعی دولت سازی د رجهان عرب پس از جنگ شش روزه میپردازد,شکست اعراب در نبرد 6 روزه سال 1367 اندیشه اتحاد عربی را عملاَ با شکست رو به رو ساخت و به حاشیه راند. طرفداران هر یک از نحله های فکری نیز علل شکست را نه در نا کار آمدی اندیشه خود که در عدم توجه و یا کم توجهی به محتوای آن اعلام میکردند, از این زمان نرم نرمک از تب و تاب عرب گرایی کاسته شد و گرایش به غرب و مدرنیته خود را در قالب ابزار اساسی پیشرفت کردن که همانا«دولت مدرن» بود نمایان ساخت.از سوی دیگر جنگ رمضان 1973 با اسرائیل به ایجاد یک تصور پیروزی نظامی منجر شد و در پی ان تحریم نفتی آمریکا تصوریاز پیروزی و نفوذ سیاسی را برای اعراب به ارمغان آورد این تصورات پیروزی تا حدود سر خوردگی عرب ها را از شکست های پیشین از میان برد و به نوعی کار آمدی دولت مدرن را به عنوان ابزار و

 

لازمه پیشرفت به نمایش گذاشت با ریشه گرفتن دولت مدرن در سرزمین های عربی و فراگیر شدن اندیشه ی«دولت –ملت»(به جای اندیشه امت محور و عرب مدار),دیپلماسی نوین نیز جایگزین واکنش های مطلق گرایانه و تند رو گردید و مسئله ی اعراب و اسرائیل را به سوی دوره ای از توافقات ناپایدار سوق داد.

رویداد دیگر مربوط به این برهه از زمان و در ارتباط با جهان عرب است,انقلاب اسلامی ایران در سال 1979 میباشد.این دگرگونی بزرگ از یک سو اسلام گرایی را دلگرمی بیشتری بخشید, رویکرد این انقلاب نسبت به استعمار,سلطه جویان و مستضعفان باعث نزدیکی اعراب و ایرانیان گردید برخی از ابعاد انقلاب رنگ فرا ملی به خود گرفت و به رغم برخی الهام بخش و انگیزاننده بود, اما دیری ن÷ایید که تحت تاثیر جنگ و مقاومت در برابر عراق, انقلاب ایران متهم ملی یا حداکثر شیعی بودن شد و رونق جاذبه ی خود را در میان اعراب از دست داد. در مقابل عراق وجه ی رهبری قوم عرب را به دست  آورد.

سرانجام حمله عراق به کویت باعث شد آمریکا مشروعیت کافی برای ورود نیروهایش به منطقه را کسب نماید.بدین سان آمریکا قدرت فزاینده ی عراق را نابود ساخت،منافع نفتی خاورمیانه را دیگر با قبضه نمود،به پشتیبانی از اسرائیل پرداخت و حرکتهای اسلامی در حال رشد را پراکنده کرد.

در ادامه ی فصل نگارنده ،به بررسی تحولات داخلی دولت های عربی می پردازد،از دید وی در عرصه « سیاسی»،با فروپاشی عثمانی اندیشه ی «امت مدار» کم کم از میدان به در شد و اندیشه ی «دولت- ملت»مدرن جایگزین آن گشت سپس در اندک زمانی این اندیشه در کشورهای خاورمیانه نهادینه شد و مقبولیت عام یافت، چنانچه هرگاه پس از آن مرزهای تثبیت شده بین المللی دستخوش تجاوز گردید، اراده ی ملی و بین المللی همواره خواهان برقراری دوباره آن مرزها شد و سازمانهای بین المللی هم برای آن «ضمانت اجرا» قائل شدند.در زمینه تحولات اجتماعی همزمان با فراگیر شدن اندیشه دولت – ملت و کشف نفت، جمعیت منطقه رشد فزاینده ای یافت به طوری که در حدود سی سال دوبرابر گردید، ساختار اجتماعی زندگی اعراب نیز متحول شد از حالت «بزرگ ملاکی» به صورت «شهرنشینی» درآمد، روابط اجتماعی اعراب نیز که در گذشته مستقیما از مسلمان بودن یا نبودن افراد تاثیر می پذیرفت، پذیرای هنجارهای شهروندی مدرن شد و «نظام ملت» که چارچوبه ی روابط اجتماعی را در ملل امپراتوری شکل می داد، به دور انداخته شد.شطح سواد و امکانات آموزشی نیز در درازنای چند دهه به شدت افزایش یافت، در این میان افزایش قیمت نفت از یک سو هم امکانات آموزشی و آموزش عالی را گسترش داد و هم افزایش امکان ادامه تحصیل در خارج از کشور را برای بسیاری از جوانان عرب در بر داشت اما از سوی دیگر همین کشف و استخراج روزافزون نفت باعث تک محصولی و «تحصیلدار»شدن اقتصاد منطقه شد.

 دکتر رجایی در فصل چهارم کتاب درباره ی نحله های فکری جدید بحث می کند،اولین جریانی که وی بدان می پردازد «دولت سازی و تمدن گرایی» نامیده می شود،همچنانکه پیش تر نیز گفته شد این اندیشه پس از آزمایش کارآمدی آن در جهان عرب ریشه دار شده و اگرچه گه گاه دولت ها از طریق کودتا یا انقلاب نیز ساقط شدند اما اندیشه دولت سازی مدرن از میان نرفت و حتی کودتاچیان و انقلابیون هم دولت های مدرن برسرکار آوردند.چالشهایی که این نحله اکنون در پیش رو دارد عبارتند از :«رویکردهای اسلامی بنیادگرایانه»،«جستارهای سیاسی مربوط به حقوق و آزادی زنان»و«جنبش های اجتماعی نوین». دکتر رجایی این جریان را دارای 2 بعد برجسته تر «هویت» و «آمریت» معرفی می کند. نکته مهم دیگر درباره ی این جریان، رویکرد آن نسبت به مسائل اساسی از جمله «جامعه مدنی»،«کثرت گرایی و حقوق بشر»و«حقوق وآزادی» می باشد که دگرگونی موضع این نحله نسبت به غرب را در طول زمان به روشنی نشان میدهد.

جریان دیگر اسلام گرایی می باشد، این جریان که در آغاز تا اندازه ای همسو با نحله تمدن سازی بود،رفته رفته به دلیل ناهمسازی با تمدن سازان به فکر ارائه ی برنامه بدیل خود افتاد،این جریان که متاثر از اندیشه های «سید قطب» بود برآن بود که 3مفهوم اساسی را برای تبدیل وضعیت کنونی به وضع مطلوب در نظر داشت:«جاهلیت»،«عبودیت» و«حاکمیت الهی»

جریان اسلام گرایی پس از جنگ 1967 متهم به واپسگرایی و عقب مانده نگه داشتن اعراب گردید و تا حدودی کنار زده شد، اما بی کار نیز ننشست و اعلام تمود که علل شکست را باید در فقدان نظام اجتهادگری اسلامی و توسل به آموزه های مبارزه طبقاتی و قوم گرایانه جستجو کرد. رفته رفته این نحله دچار انشقاق گردید وبه زودی برداشتهای تندرو و انقلابی آن از نگاههای میانه رو و محافظه کار تر جدا شد و بدین سان گروه اول به «مسلمانان مبارز» و گروه دوم به «مسلمانان اصلاح گر» نامبردار گشتند.

و سوم جریان عرب گرایی است که پس از جنگ شش روزه چندی به صدام حسین اعتبار بخشید و پس از آن با گشایش سازمانهای بین المللی عربی به همگرایی جهان عرب کمک نمود و سرانجام نیز در عرب گرایی فلسطینی تبلوریافت، نکته مهم درباره ی این جریان هم «همسویی آن با جریان دولت سازی و حرکت در چارچوب دولت های مدرن و روابط دیپلماتیک» می باشد.

سخن پایانی دکتر رجایی در این پژوهش معطوف به بررسی امکان های آینده سیاسی اعراب است،او برپایه نیاز اعراب به ایجاد یک نحله که میان مادی گرایی وارداتی و معنویت زدگی بومی اعتدال برقرارسازد به بررسی نحله های فکری جاری در جهان سوم و به ویژه جهان عرب که توانایی بالقوه ی بازیگرشدن در صحنه بین المللی دارند می پردازد.

از نگاه وی از 2 جریان «دولت سازی» و «اسلام گرایی» همچنان دنباله روی می شود.نحله دولت سازی و تمدن گرایی دارای کارآمدی نسبی است و درپی به دست آوردن مشروعیت و مقبولیت می باشد،اما اسلام گرایی اگرچه برخوردار از مشروعیت و پذیرفتگی است اما کارآمدی چندانی از خود بروز نداده (و تازه از دید برخی حرکت های اسلام گرا مانند بیشتر جنبشهای بنیادگرا شکست خورده است).لیکن نبایست با پیش داوری و حب و بغض به آینده نگریست امکان موفقیت هریک از این نحله ها به «پاسخ هایی که آنها به چالش های فرارویشان میدهند» بستگی دارد،دکتر رجایی پیش بینی اینکه هرنحله چه پاسخهایی به این چالش ها خواهد داد را کاری دشوار می داند و این نکته به نوعی نمایانگر رویکرد علمی و بی طرفانه ی دکتر رجایی در پژوهش حاضر می باشد.

 

 



نظرات دیگران ( )


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
درآمدی برکتاب 'اندیشه سیاسی معاصر در جهان عرب'

|  RSS  |
| خانه |
| شناسنامه |
| پست الکترونیک |
| مدیریت وبلاگ من |

|| اشتراک در خبرنامه ||
  || درباره من ||
آوردگاه اندیشه
منصور براتی

|| لوگوی وبلاگ من ||
آوردگاه اندیشه

|| اوقات شرعی ||